ترش و شیرین. مزّ. مزّه. ملس. به مزۀ شرابی که کمی ترش باشد. نه ترش و نه شیرین. ترش مطبوع. کمی ترش. (یادداشت مؤلف). به معنی ترش و شیرین باشد. (برهان). مزۀ ترش که در آن شیرینی هم باشد. (غیاث). ترشی که در آن شیرینی هم باشد. (از آنندراج) : رمان مز، انار میخوش. (ریاض الادویه)
ترش و شیرین. مُزّ. مُزَّه. ملس. به مزۀ شرابی که کمی ترش باشد. نه ترش و نه شیرین. ترش مطبوع. کمی ترش. (یادداشت مؤلف). به معنی ترش و شیرین باشد. (برهان). مزۀ ترش که در آن شیرینی هم باشد. (غیاث). ترشی که در آن شیرینی هم باشد. (از آنندراج) : رمان مز، انار میخوش. (ریاض الادویه)